جنسیت

سلام عسلم 

خوبی؟ 

هنوز معلوم نیست شما دختری یا پسر ... 

خونواده ما کلا عاشق دختره خودم که دیگه نگو و نپرس ...  

همیشه دوست داشتم یه دختر ناز و تپل داشته و باشم٬ لباس های کوتاه تنش کنم و موهاش رو با کش های متفاوت ببندم ... براش کلی عروسک بخرم و اونم برام شیرین زبونی کنه ... 

آخه با پسرها نمی شه این کار ها رو کرد ...

اما تو این چند وقته هر کی می گه دختر یا پسر می گم مهم نیست فقط سلامت باشه ... 

دیشب داشتم با یه مامان نازنین حرف می زدم ... داشت از نی نی صحبت می کرد و منم کلی  ذوق داشتم ... ذوق روزی که تو به جمعمون اضافه بشی ...

سه ماه تمام

سلام عزیز دلکم  

خوبی؟ 

سه ماهگیت مبارررررررررررررررررک جزغل

غربالگر

سلام جزغل نازنین 

دیروز مامانی تست غربالگری داشت ... والله ما که نمی دونستیم یعنی چی بعد آخرش به این نتیجه رسیدیم که حتما شما رو می خوان بذارن تو الک ... 

قرار بر این شد که من همراه مامانی باشم  ... رفته بودیم بیمارستان ... وای چه جای ناز و قشنگی بود ... هوا بارونی بود ... با مامانی تو فضای باز نشسته بودیم روی نیمکت ها ... انگار تو یکی از رستورانهای کنار دریا نشسته بودی ... حس خوبی داشت ... خلاصه شما مورد غربالگری قرار گرفتی و فهمیدیم که خدا رو شکر شرایط کاملا نرماله ... 

راستی عکستون رو هم دیدیم ... فدای شما ...

خاطرات یک جنین

 

 

تا چند وقت پیش نبودم اما حالا زندگی مشترکم را شروع کردم و فعلا برای مسکن، رحم را برای چند ماه اجاره کردم........البته به محض تمام شدن مهلت صاحب خانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه!    

 

اظهار وجود:هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد.


زندان :گاهی وقت ها فکر میکنم مگه چه کار بدی کردم که مرا به تحمل یک حبس 9 ماهه در انفرادی محکوم کرده اند ؟؟؟؟!!!!!!!!!


فرق اینجا با آنجا :داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می کردیم چه اتفاقاتی می افتاد:
- احتمالا در همان هفته های اول حوصله شان سر می رفت و سزارین می کردند !!!
- کشوی میزشان را از طریق هل دادن با شکمشان می بستند !!!
- اگر ویار می کردند باعث به وجود آمدن قحطی می شد!!!
- به خاطر بی توجهی تا لحظه زایمان هم سراغ دکتر نمی رفتند و احتمالا در اداره وضع حمل می کردند!!!
- اگر بچه توی شکمشان لگد می زد ،آنها هم فورا توی سرش می زدند تا ادب شود !!!   

بلوتوث: امروز موقع سونوگرافی هرچی برای دکتر دست تکون دادم که از من عکس نگیر نفهمید،الان حسابی نگران شدم می ترسم عکس هایم پخش شوند چون از نظر پوشش اصلا در وضعیت مناسبی نبودم


اعتمادسازی:امروز همش می خواستم بروم گشت و گذار اما مادرم اینقدر نگران گم شدن من است و آنچنان مرا با بندناف بسته است که نمی گذارد دور شوم


موج مکزیکی:اینکه بعضی وقتها حسابی قاط میزنم به خاطر امواج موبایل است.مادرم،نمی شود به احترام من کمتر اس ام اس بازی کنی؟ فردا روز اگر نوار مغزیم مملو از موج های مکزیکی بود، تقصیر خودت است …! راستی از پارازیت ها چه خبر؟!   

سکوت سرشار از ناگفته هاست:از بس به خاطر سکوت اینجا عقده ای شدم که تصمیم گرفتم به محض تولد فقط جیغ بزنم تا تخلیه شوم..... 


چندبار مصرف:لابد شنیده اید که یک نفر می رود و از فروشنده می پرسد که آقا نان یک بار مصرف دارید؟و فروشنده میخندد و می گوید مگر نان چند بار مصرف هم داریم؟؟
خواستم بگم اصلا هم خنده دار نیست اینجا هر چیزی که به من برسد دوبار مصرف است!!!!


جغرافیای بدن:فکر کنم در قطب جنوب هستم چون در این مدت اینجا همیشه شب است.... 


رخصت :خب کم کم باید گلویم را برای گریه آماده کنم می خواهم چهار گوشه رحم را ببوسم و با لگدی که به در و دیوار میزنم برای خروج رخصت بخواهم .
مادرم ممنونم...........دیگر مزاحم نمی شوم.....


اولین نفس:کمی استرس دارم همین طور که به لحظه خروج نزدیک می شوم قلبم تندتر می زند .همه چیز داره از یادم می رود و احساس میکنم بعد ها چیزی از اینجا به خاطر نمی آورم ..........آخ یک نفر داره مرا بیرون می کشد ............... آهااااای من که هنوز حرفهایم تمام نشدههههههههههههه...

سلام عزیزکم 

خوبی؟ 

دیروز رفته بودم دیدن یکی از دوستان قدیمی ... خیلی وقت بود ندیده بودمشون ... سعی کردم با وجود وقت کم کلی اطلاعات جمع کنم ... 

کلی راجع به شما حبه انگور صحبت کردیم ... کلی نگران مامانی شدیم ... قرار شد حواسمون رو یشتر جمع کنیم ... در ضمن قرار شد حواسمون به مامانی باشه که اضافه وزن زیاد نداشته باشه که تو سه ماهه آخر مشکلی پیش نیاد ... 

در کل با هر کی صحبت می کنم می گه سه ماهه دوم شیرین ترین زمانه و من امیدوارم زودتر این چند روز هم تموم بشه ... 

در ضمن مامانی شما عجیب علاقه به شوری داره ...