سلام آتیش پاره خاله
چطوری؟
شنیدم امروز مامان نازت رو خیلی اذیت کردی خاله .....
مامانی امروز رفته بود بیمارستان تا کارهای مشاوره جراحی اش رو انجام بده، برای همین هم باید خانم دکتر از شما یه نوار قلب می گرفت ... شما هم با شیطنت ها و ورجه ورجه کردنت ها حسابی از خجالتشون دراومدی و کاری که باید تو نیم ساعت انجام می شد به پنج ساعت کشید ...
اینم سند شیطنت تو خاله جووون
اینقدر مامانی رو خسته کرده بودی که حد نداشت ... منم قرار شد وقتی اومدی پیشمون برای انتقام گرفتن بابت کارهای امروزت دو تا گاز دلچسب ازت بگیرم ....
فدای تو عسلم ... فقط 4 روز دیگه مونده ...
سلام قند و نبات
خوبی خاله ؟
این روزها به طرز وحشتناکی گرفتاریم ...
وسایل شما رو با کمک حاج بابا بالاخره فرستادم ... برای مامانی یه مهمونی گرفتم و دوستاش رو دعوت کردم ... فکر کنم خوشش اومد ...
باور کن دارم تمام تلاشم رو می کنم تا چیزی کم و کسر نباشه ...
امروز آخرین روز کاری مامانیه ... اگه خدا بخواد قراره بیشتر استراحت کنه ... آخه ماشاالله مامان شما خیلی شیطونه ... اصلا آروم و قرار نداره
تقریبا همه چیز مرتبه و کار زیادی باقی نمونده ...
شمارش معکوس برای ما شروع شده خاله ... فقط 18 روز باقی مونده تا من تو رو تو بغلم بگیرم ...
سلام آباندخت من
مهم نیست چه اسمی برات در نظر گرفته می شه ... مهم اینه که ماه آبان شروع شده و نوید اومدن تو رو می ده
منتظر اومدنت هستم آباندخت خاله ...