نامگذاری

سلام نفس 

خوبی خاله جونی؟ 

این روزها مدام دارم حرص می خورم ... آخه این مامان و بابایی شما هنوز هیچ اسمی برات انتخاب نکردن ... 

دیروز می گم مهم نیست هیچ اسمی انتخاب نکنید ... همون اسم پیشنهادی من رو بذارید 

بابایی فورا می گه باشه، چه اسمی ؟ 

منم می گم فلرتیشیا ... فقط فکر کنم باید دنبال یه گالیور نامی هم باشم ....

خوش قدم

سلام عسلم 

خوبی خاله جون ؟ 

امروز با مامان جونی شما بحث خوش قدم بودن شما بود ...  

نمی دونم شاید یه روزی بهت بگم که جریان چی بوده ... اما همین قدر بدون که که تو برای مامان و بابات خیلی خوش قدم بودی عزیزم ... و شاید روزی از این که بفهمی خبر وجودت از چه فاجعه ای جلوگیری کرد هزاران بار به خودت ببالی ...

فطریه

سلام قند و نبات 

چطوری خاله؟ 

امروز مامانی اومد پیش ما و فطریه رو داد که بذاریم رو هم و بدیم بره ... دیدم مقدار فطریه زیادتره .... 

می گم چرا اینقدر زیاد کنار گذاشتید؟ خواهری می گه گفتن فطریه رو سه نفره حساب کنید ................

الهی قربونت برم عزیزم ... امسال تو هم مشمول فطریه شدی ... کاش این روزهای انتظار زودتر تموم بشه  

شش

شش ماهگیت مبارک نفس خاله ...

شکمو

سلام خانم طلا 

خوبی خاله؟ 

یکی دو روز پیش با مامانی رفته بودیم بیمارستان ... یه نی نی ناز دیدیم ...  

وقتی داشتیم بر می گشتیم خونه مامانی یه دفعه ای گرسنه اش شد ... بدبختانه چون ماه رمضون هم هست به مامانی خیلی سخت می گذره ... خلاصه هر چی کیف هامون رو زیر و رو کردیم هیچ برای خوردن پیدا نشد که نشد ... شما هم که شکمو مدام خودت رو می زدی به این ور و اون ور ... 

عاقبت مامانی مجبور شد برای آروم شدن شما دستشو رو بذاره رو دلش ... به محض رسیدن به خونه سریع مامانی یه چیزی خورد و شما هم عاقبت آرووم شدی .... 

ولی خاله به فدات خیلی شکمویی ها ...